خلاصه کتاب گتسبی بزرگ
بخشی از کتاب گتسبی بزرگ:
در شبی مهتابی، زمانی که برگهای نقرهفام درختان در نسیم ملایم تابستانی میرقصیدند، من، نیک کاراوی، برای اولین بار وارد یکی از مهمانیهای افسانهای گتسبی شدم. صدای موسیقی جاز از عمارت عظیم و سفیدرنگ به گوش میرسید، در حالی که صدها مهمان، غرق در لباسهای پر زرق و برق و جواهرات درخشان، مانند پروانههای رنگارنگ در حیاط پهناور میچرخیدند. فوارههای مرمرین آب را به هوا میپاشیدند و نور ماه را منعکس میکردند، گویی هزاران الماس در هوا معلق بودند. بوی شامپاین و عطرهای گرانقیمت در هوا پیچیده بود و صدای خندهها و گفتگوهای مستانه فضا را پر کرده بود. در میان این همهمه، من به دنبال میزبان مرموز میگشتم، مردی که همه دربارهاش حرف میزدند اما کسی او را نمیشناخت. گتسبی، مردی که با ثروتش افسانهها ساخته بود و با مهمانیهایش دهان به دهان میگشت، اما خودش همچون سایهای در پس زمینه باقی میماند. وقتی سرانجام با گتسبی روبرو شدم، چیزی در چشمانش دیدم که مرا به خود جذب کرد. آن چشمهای سبز، عمیق و پر از امید، انگار به جایی دور، به آیندهای رویایی خیره شده بودند. لبخندش، آن لبخند نادر و درککننده که به ندرت در زندگی با آن روبرو میشوید، چنان اطمینان و گرمایی در خود داشت که برای لحظهای احساس کردم تمام دنیا را میشناسد و دوست دارد. اما پشت آن لبخند و آن نگاه مصمم، سایهای از غم و اندوه پنهان بود.»
تعداد مشاهده: 5 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 21
حجم فایل:0 کیلوبایت